مشهدآباد، ان شاء ا... قرار است سلسله یادداشتهایی باشد درباره ظرفیت ها، فرصتها یا تهدیدهایی که مشهدالرضا (ع) در دوره معاصر با آن روبه رو بوده و هست و خواهد بود. در این یادداشتها سعی میکنم با محوریت مشهد و خراسان، مهمترین موضوعاتی را که میتواند به بهبود و پیشرفت مشهد کمک کند، مورد پرسش قرار دهم. چندان مقید به ارائه راهکار نیستم؛ چون به استناد «حُسنُ السؤال؛ نصفالعلم»، راهکار را برآمده از طرح پرسش درست میدانم و به نظر میرسد ما درباره زیست شهری و ایده مدنیت در دوره معاصر، در ایران و به ویژه در مشهد، پرسشهای درستی را طرح نکرده ایم.
به لحاظ تاریخی، ابن بابویه قمی، در عیون اخبارالرضا (ع)، فصلی را به مشهد اختصاص داده و سخن از مشهد رضوی به میان آورده است و متون تاریخی دیگری نیز نام مشهد را بر این سرزمین نهاده اند؛ اما «آباد» شدنِ مشهد به عنوان یک شهر محل سکونت، گویا بعد از تخریب توس در پسِ حمله میران شاه، پسر تیمور لنگ و مهاجرت مردمان توس به مشهد، در اواخر سده هشتم هجری رقم خورده است.
در دوره صفویه با نظر به گرایش آنها به تشیع، مشهدالرضا (ع) رونق بسیار زیادی گرفت و در زمان نادرشاه افشار، پایتخت ایران شد. تقریبا تا اواخر دوره افشاری، ساخت اصلیِ شهر مشهد قدیم، به لحاظ شهرسازی شکل گرفت و بسیاری از محلات قدیمیِ آن، سامان یافت. درباره مشهدِ قدیم، آثار بسیار نوشته شده و کسب اطلاع از آن، چندان دشوار نیست.
اما مشهد جدید یا مشهد معاصر که موضوع یادداشتهای مشهدآباد است، باید به تناسب ایران جدید یا به تعبیر دقیق تر، ایران معاصر فهمید. ایران و به تعبیری جهان اسلام، از دوره قاجار، به ویژه از دوره ناصری، وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شده که به دوره معاصر مشهور است.
دوره معاصر، در این معنا، نه به معنای صدسال یا یک قرن، بلکه ورود به «عصر» و تاریخی است که مختصات آن، با کلِ تاریخ گذشته، تمایزات جدی و ماهوی دارد و مسائل متفاوتی نسبت به گذشته برای آن طرح کرده است. برای درک این تفاوت، بحثهای عمیق فلسفی و نظری صورت گرفته، اما میتوان با قدری تأمل در شرایط زندگی انسانهای هزار سال گذشته و اکنون، این تمایز عظیم را دریافت.
گسترش فناوری، شکل گیری دولت-ملتهای مدرن، فروپاشی الگوی سلطنت و فراگیری جمهوری و مردم سالاری، سکولارشدنِ سبک زندگی انسان، شیفتگی به دستاوردهای جهان غربی، گسترش علوم جدید غربی به جای علوم سنتی، گسترش رسانه و فضای مجازی و نظایر آنها آن قدر واضح و مشهود است که جای بحثی درباره تمایز ماهوی دوره معاصر از دوره گذشته باقی نمیگذارد.
با این حال مشهد، به دلیل آنکه هویت و بنیانِ شهریِ آن بر مشهدِ حضرت رضا (ع) بنا نهاده شده است، بیشتر اقتضائات دوره معاصر را در ساخت شهری اش متجلی میسازد و اغلب تضادهایی را که اهل نظر درباره مواجهه جهان سنتیِ ما با دنیای مدرن غربی مورد تأمل قرار داده اند، میتوان در وضعیت معاصر این شهر مذهبی مشاهده کرد.
در یادداشتهای بعدی، درباره این اقتضائات معاصر در مکان زمانِ مشهدالرضا (ع) با نظر به موضوعات پایتخت فرهنگی معنوی جهان اسلام، توسعه و پیشرفت، عدالت خواهی، هویت، تکنوکراسی، نهاد علم، زیارت و گردشگری، زبان و ادبیات، صنعتی شدن، آسیای میانه و تمدن نوین اسلامی به طرح پرسش خواهم پرداخت.
ما تا نتوانیم به طور جدی درباره تحول سترگی که در دوره معاصر (دست کم از اواسط دوره قاجار) به تجربه آن نشسته ایم، فکر کنیم، راه حلی برای برون رفت از مشکلات فعلی مشهد نخواهیم یافت.